۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

اول مهر و یادی از ابوالفضل عزیز

مهدی ملکی
اول مهر فرا رسيد. روزی که تغيير و تحول در بدنه جامعه ايرانی به وضوح قابل لمس است. اول مهر فرا رسيد. مدارس باز می‌شوند و فرزندان اين ديار راهی مدارس می گردند. فصل پاييز آغاز می‌شود و خزان رنگ خود را بر خيابان‌های شهر غالب می‌کند. اما اول مهر  در گوشه‌ای از اين مرز و بوم دارای معنا و مفهومی دگر است. اگر قدم بر خاک زرخيز خوزستان بنهيم و به شهر رامهرمز سری بزنيم در خانه‌ای جای کسی را خالی می‌يابيم. جای جوانی که در اول مهر زاده شد و مهرش بر دل بسياری نشست.

جوانی که در عنفوان جوانی‌اش زجرها  ديد و شکنجه‌ها کشيد و سختی‌ها متحمل شد اما خم به ابرو نياورد. جوانی که در مقابل دسيسه ها ايستاد و رنج زخم‌های که تجزيه‌طلبان عرب بر دلش کاشتند را با عشق به ميهن ترميم کرد و لحظه‌ای آرام نگرفت چرا که به راهش باور داشت. جوانی که از رامهرمز آغاز کرد در مسيری طولانی به اوين رسيد. حال چه رابطه‌ای می‌توان ميان رامهرمز و اوين متصور شد که اين پايان را بر اين راه رقم زده‌اند. جوانی که از عشق به ميهن سخن بر زبان راند و عاشقانه سرود آزادی‌خواهی ملتش را فرياد زد و همچون پيشينيانش در اين راه استوار و محکم گام برداشت.
او کيست؟ او کيست که به جای ترفيع و تحسين و پاداش در برابر عشق به ميهنش و در مقابل ايستادگی در قبال دشمنان ملتش محکوم شد. او کیست که دوازده سال زندان برايش کشنده نبود چرا که باور داشت در پس اين روزهای سرد و زجر آور سال‌های گرم و اميد بخش در راه است  .
اکنون که سری به رامهرمز زديم بايد نگاهی به اوين بزنيم. بند ۳۵۰ زندان را می گويم.جوانی راست قامت با انديشه ای جاودانه در محبس است و شعله‌های عشق به ميهنش همچنان فروزان. از رامهرمز به اوين آمد اما لحظه‌ای کوتاه نيامد .اين مسير طولانی را طی کرد سختی‌ها کشيد اما خم به ابرو نياورد.
آری ابوالفضل عابدينی امروز اول مهر است و زاد روزت.
ابوالفضل عزيز از پشت ديوارهای سرد اوين درود و شادباش گرمم را پذيرا باش. باشد که در ساليان آتی اين روز را در کنار هم جشن بگيريم.