۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

بالاترین حکم زندان برای ابوالفضل عابدینی عضو حزب پان ایرانیست


شهامت تو ستودنی ست. عشق تو به میهن، آموختنی ست. ابوالفضل عزیز مهر تو به میهن، انگیزه ی شد برای مبارزه: برای آزادی میهن و ملتت. میهن پرستی توست که تو را به بند کشیده و بالاترین حکم زندان را در این چند سال اخیر به تو داده است. می دانم سخت است اما تو توان بالاتری داری که بتوانند تو را بشکنند. شاید این گونه بگویم بهتر باشد که تو آنها را شکستی. این مقاومت تو پیروزی بزرگی است برای تو و هم رزمانت و ملت ایران. میهن پرستی حسی است که تو با مقاومت و عملکردت آن را درخشان کرده ایی.



چیزی نمانده یک سال از یازده سال حکم زندان تو بگذرد. یازده سال زندان به جرم میهن پرستی و دفاع از ملت بزرگوار خود، برای دفاع از حقوق کارگران، روزنامه نگاران و تمامی زندانیان سیاسی .
امیدوارم امسال سالی باشد که نظام دیکتاتوری از روزگار ایران زمین برداشته شود و ملت ایران هوای خوش آزادی را استنشاق کنند و با هم جشن آزادی و سرافرازی ایران را برگزار کنیم .
ایدون باد

رضا کرمانی و حسین شهریاری همچنان در بازداشت بسر می برند






مردانی که از جوانان، پر شورتر هستند شوری که تجربه به همراه دارد و شجاعت. شجاعت که شعور دارد و عشق به میهن. باید آموخت درس میهن پرستی و شجاعت. حسین شهریاری هفتادو سه ساله و رضا کرمانی هفتادو پنج ساله در سنی که می تواند به مانند هم سالان خود محافظه کار شوند و در خانه ی خود به موعظه گری بپردازند با جوانان میهن خود همراه می شوند و برای برآوردن نیازهای جامعه خود که همانا سربلندی و سرافرازی ایران باشد به مبارزه برمی خیزند.
سروران مهندس رضا کرمانی و حسین شهریاری از زمانی که وارد فعالیت های اجتماعی سیاسی خود شده اند سه شعار (مرگ بر استبداد، مرگ بر استعمار، مرگ بر استثمار) پیشه ی خود ساخته اند و براساس آن به مبارزه برخاسته اند.
حجت کلاشی، مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست نیز بعد از بازگشت از تبعیت دو ساله ی خود از خاش در 18 شهریور به همراه دو هم رزم پیشکسوت خود ربوده شد. او در 29 شهریوربا قرار وثیقه آزاد شد. حاکمیت فرقه ای چنان در ترس و نالایقی خود در اداره جامعه وا مانده که جرات بازداشت رسمی را نداشته و دست به آدم ربایی می زند از همه بدتر این که آنها حسین شهریاری را مرخصی می دهند بعد از گذشت یک روز او را می ربایند. سیستم به هم ریخته امنیتی جمهوری اسلامی خنده دار است ولی خنده ی بدتراز گریه. مهندس رضا کرمانی در تهران و اهواز با داشتن پرونده و حبس تعلیقی باز می بینیم که در جاده او را می ربایند.
آری ما نگرانیم برای سروران گرامی حسین شهریاری و رضا کرمانی ولی آنها نگران خود نیستند آنها برای سرزمین شان نگرانند که در دست دژخیمان اسیر است. آنها برای آزادی میهن خود و سرافرازی آن ایستاده اند.

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

رضا کرمانی ، حسین شهریاری و حجت کلاشی بازداشت شدند



متاسفانه باز وزارت اطلاعات و امنیت کشور به دلیل ناکامی در اجرای برنامه های خود در برگرداندن آرامش به کشور دست به توطئه ای دیگر زد و سه تن از میهن پرستان را بازداشت کرد.
با خبر شدیم در ساعت ۱۸ روز جمعه ۱۹ شهریور ماه سروران گرانقدر رضا کرمانی ، حسین شهریاری از اعضای سابق شورای رهبری حزب پان ایرانیست و حجت کلاشی مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در راه سفر در حوالی اصفهان ناپدید شدند و همچنان از آنها خبری نیست.

شایان ذکر است سرور حسین شهریاری شب گذشته از زندان رجایی شهر کرج به مرخصی آمده بود.

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

شبیه سازی و بدنام سازی

هموطنان و مبارزان!

همانگونه که در این سالها بارها به عینه مشاهده کرده اید یکی از راههایی که توسط حاکمیت برای ضربه زدن به فعالیتهای اجتماعی و مدنی علاوه بر سرکوب، زندان و... بکار گرفته شده شبیه سازی و بدنام کردن حرکت ها بوده است. حزب پان ایرانیست بارها مجموعه ای از این اجحاف ها را تحمل کرده و سربلند از میدان بیرون آمده اما در این برهه ی حساس و در این شرایط خطیر که جامعه ی ایرانی در آن بسر می برد،از آنجایی که بتوانند در مسیر فعالیتهای مدنی و ملی حزب پان ایرانیست اختلال ایجاد کنند در کنار صدور احکام سنگین از جمله حکم 11 سال برای سرور ابوالفضل عابدینی و 2 سال و 91 روز برای سرور شاهین زینعلی، احضار و بازداشت تعداد زیادی از کوشندگان حزبی در سراسر ایران...، اخیرا سایتی تحت عنوان "سازمان جوانان پان ایرانیست زیر نظر شورای عالی رهبری"! به راه انداخته اند تا بتوانند وجهه ی بارز و با نام و نشان سازمان جوانان را خدشه دار کنند. در این راه اقداماتی انجام داده اند که به شمه ی از آن اشاره می کنیم :

1- این سایت جدید الولاده که چند ماه از تولد آن می گذرد و خدا را شکر! از فیلترینگ بسیار حساس سیستم که در آن "سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت" و بسیاری از سایتهای داخل نظام نیز از آن در امان نیستند، جان سالم بدر برده، می کوشد وانمود کند سازمان جوانان حزب پان ایرانیست مسبوق به سابقه نبوده و تازه متولد شده چرا که آن سایت فاقد بایگانی از فعالیتهای سابق است و این چیزی نیست جز از بین بردن گذشته ی درخشان و هویت زدایی .

2- در گام بعدی می بایست از کارهای درخشان سابق حزب اعتبار زدایی می شد لذا به شکل بسیار مبتذل و بصورت نمایشی به تجمع چهار نفره مقابل سفارت امارات دست زدند که در واقع نشانی از آن نبود. لازم به توضیح است که سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در دهم اردیبهشت 87 تظاهرات بسیار باشکوهی در مقابل سفارت امارات برگزار کرد و این حرکت اخیر قصد خاطره زدایی از آن حادثه و لوث کردن و بطریق اولی تخفیف آن حرکت را داشت.

3- گردانندگان این سایت با انتشار مطالبی موهن و نژاد پرستانه کوشیدند چهره ی انسانی و اصولی پان ایرانیست را مخدوش و سیمایی فاشیستی از آن نمایش دهند.

4- آنها در یک کار شگفت انگیز مهندس میر حسین موسوی را ماسون دانسته و کاندیداتوری ایشان را از جانب و به دستور گرند لژ انگلیس معرفی کردند و این حرکت چیزی نبود جز به تقابل کشاندن پان ایرانیستها با طیف آقای میر حسین موسوی و جنبش سبز.

5- حرکت اخیر آنها ترتیب سناریوی اخراج است. مهندس رضا کرمانی عضو باسابقه و پیشکسوت حزبی و دبیر کل سابق و منتخب کنگره نهم توسط گردانندگان این سایت از حزب اخراج شد. مهندس رضا کرمانی در سن 76 سالگی تمام عمر بالغ بر 50 سال سیاسی خود را در صف پان ایرانیست طی کرده اند و یکی از ستونهای استوار و مورد وثوق اعضای حزبی می باشند. موارد اتهامی آنها علیه سرور کرمانی بعنوان دلایل اخراج جالب توجه است، برخی از این دلایل عبارتنداز:

· تشکیک در رهبری سرور پندار.

· عضویت در سازمانها و گروههای ناشناخته ی سیاسی که مورد اعتماد و نظر شورایعالی رهبری نبوده و.... شگفتا که آنها محکومیت سرور حسین شهریاری را هم نتیجه عضویت سرور کرمانی در این سازمانهای ناشناخته دانسته اند. این نویسنده هایی که بعنوان شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست خود را معرفی کرده اند، کاملا نا آگاه بوده اند که از هفت نفر اعضای شوای عالی رهبری سابق چهار نفر یعنی سرور شهریاری، سرور میرانی، سرور جعفری و سرور کرمانی یعنی اکثریت شورا جهت گسترش آرمانهای پان ایرانیست در مجلس مخالفین نظام حاضر شدند، از سویی دیگر گویا این نویسندگان خبر ندارند سرور پندار در شرایط بهبود و سلامت بسر نمی برند که موضوع رهبری ایشان مورد تشکیک واقع شود یا نشود. در زمان سلامت سرور پندار هیچ مناقشه ی جدی وجود نداشت کما اینکه هیچ اثری ازآن موجود نیست. محکومیت سرور شهریاری هم هر چه باشد نتیجه ی عضویت سرور کرمانی در مجلس مخالفین نظام نمی باشد که اگر چنین هم باشد مقصر سرور کرمانی نیست، دستگاه قضایی را باید محاکمه کرد! گویی این قسمت توسط قوه قضائیه جهت تبرئه ی خود نتظیم شده است. مورد دیگری که در دلیل اخراج آمده اقدامات مغایر ایشان با اساسنامه ی حزبی است که هیچ مصادیقی ارایه نداده اند گویا اشرافی بر اساسنامه نداشته اند و از سویی دیگر شورای عالی رهبری برای مدت سه سال از سال 1381 تا 1384انتخاب شده بوده اند که دیگر قائدتا واجد چنین عنوانی نمی توانند باشند. آئین نامه انضباظی که از آن بصورت مجمل بعنوان منبعی برای اخراج نام برده اند نیز هیچ جایی در اساسنامه ندارد و مشخص نیست چگونه و تحت چه مجوزی می توان چنین آیین نامه ای ترتیب داد در حالیکه اساس نامه به آن اشاره ای نکرده است. این نویسندگان کذایی اگر اندکی اساسنامه را مطالعه می کردند خوب متوجه می شدند که کنگره به شورای عالی رهبری اجازه ای جهت تهیه و تنظیم آیین نامه ی انضباطی نداده است و قس علیهذا...

· این قبیل حرکتها و اقدامات مخرب نمی تواند مانعی جدی در راه فعالیتهای آرمانخواهانه ی ما بوجود آورد و حرکتهای حزبی با قدرت و استواری ادامه پیدا خواهد کرد و شبیه سازی موصوف هم محکوم به شکست است.

· سرور کرمانی طبق تبصره 3 ماده 7 اساسنامه به همراه مسوولان حزبی در 10 شهرستان که حداقل از سه استان کشور می باشند در صدد برگزاری کنگره به هر نحو ممکن می باشد؛ لذا اینگونه اقدامات به احتمال زیاد کوششی است برای ممانعت از برگزاری کنگره و تغییرات مدیریتی در حزب و یا ایجاد اختلال در آن. این سم پاشی ها برای جلوگیری از تغییرات مدیریتی در حزب و ضربه زدن به حرکتهای رو به رشد و آرمانخواهانه می باشد که راه به جایی نخواهد برد.

· راستی پیروز است

تیرماه1389

هشدار جدی، دسیسه چینی وزارت اطلاعات برای حذف فعالان پان ایرانیست

درک حقیقت، گفتن حقیقت، پیروی از حقیقت*

«برای یاری رساندن به مبارزین ملی درون میهن در انتشار گسترده این نوشتار بکوشید»

وقایع تلخ پس از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد سال گذشته باعث خیزش بزرگ مردم برای احقاق حقوق خود گردید که این مسئله مشکلات بزرگی را برای دستگاه امنیت کشور بوجود اورد و بجای برخورد منطقی با این خواست های مردمی که به واقع بغض فروخفته ۳۰ ساله مردم ایران بود با سرکوب شدیدو گسترده همراه شد. وجود جو پلیسی وامنیتی فرصتی را نیز برای برخود با گروه ها و احزاب سیاسی فراهم آورد که می توانستند در این بزنگاه حرکاتی داشته باشند.

این برخوردها از گروه های مخالف درون نظام و برون نظام و حتا موافقین منتقد را در بر میگرفت. از انجمن های اسلامی گرفته تا جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب پان ایرانیست.علیرغم برخوردهای فردی و یا سازمان یافته این شرایط فرصت مناسبی را برای دستگاه امنیت ایجاد نمود تا طرحی را که سالیان زیادی بر روی ان کار کرده بود به مرحله اجرا در آورد و آن نیز شبیه سازی حزب پان ایرانیست و بدنام کردن آن بود.چندی پیش نیز یاران ما در تارنمای فرمان آریا نوشتاری در همین باره منتشر کردند که این نوشتار پیش رو در واقع ادامه همان موضوع مطروحه می باشد.با این پیش گفتار به طرح موضوع مهمی که هم اکنون در جریان است می پردازیم تا هم اندیشان حزبی و دیگر میهن پرستان از خطر بزرگی که جوانان حزب را تهدید میکند آگاهی یابند.

(بهتر است شما ابتدا نوشتار«کاریکاتورهایی از حاشیه های چندماهه» در تارنمای فرمان آریا را بخوانید.)

از چند سال پیش و پس از کوشش های بسیار زیاد اندامان سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در فضای اجتماعی جامعه و فضای مجازی اینترنت که نقطه اوج آن همایش اعتراضی ۱۰ اردی بهشت ۱۳۸۷ رویروی سفارت امارات در تهران بود حزب با اقبال عمومی روبرو شد و نام آن در رسانه ها مطرح گردید؛ با هماهنگ کردن حرکت نیروهای ملی توسط جوانان پان ایرانیست در برابر گروه های چپ و تجزیه طلب در روز دانشجو (۱۷ آذر ۱۳۸۷) و برافراشته شدن پرچم حزب پان ایرانیست علیرغم تدابیر شدید امنیتی بار دیگر خونی تازه در رگهای حزب ریخته شد. همزمان وبلاگ ها و سایت های اینترنتی زیادی نیز توسط جوانان علاقه مند به حزب راه اندازی شد که به نشراندیشه پان ایرانیسم می پرداخت.

همین دو خیز بزرگ جوانان پان ایرانیست کافی بود تا دستگاه امنیت برای کاستن از این نیرو و در پی ایجاد دو دستگی و انشقاق درون حزب و بدنام کردن آن برآید. این پروژه در سال ۱۳۸۸ فرصت اجرا یافت.

در سال ۱۳۸۸ چه گذشت؟

سرور محسن پزشکپور بنیانگزار حزب و نهضت پان ایرانیسم از اواخر سال ۱۳۸۶ در بستر بیماری افتاده بود و به مرور زمان نیز بیماری ایشان پیشرفت کرده و حال مزاجی شان در سال ۱۳۸۸رو به وخامت گزارد.

مدتی پیش از آن زمان قانونی شورای رهبری حزب پایان یافته بود و از سوی دولت اجازه برگزاری کنگره برای امور درون حزبی و معرفی شورای جدید نیز داده نمی شد و چندین بار حزب تا آستانه برگزاری پیش رفت که با ممانعت شدید دستگاه امنیت و پلمپ محل برگزاری وتهدید نیروها روبرو شد(بیانیه حزب پان ایرانیست درباره عدم برگزاری کنگره) وحتا این جمله معروف اطلاعاتی ها بر سر زبان ها افتاد که “اگر شما پان ایرانیست ها بتوانید کنگره تان را برگزار کنید اداره اطلاعات باید کرکره خود را پایین بکشد…!!!”

سرور مهندس رضا کرمانی و سرور حسین شهریاری

در این هنگام دو تن از پیشکسوتان و اعضای شورای رهبری وقت حزب، سروران مهندس رضا کرمانی و حسین شهریاری که در واقع باسابقه ترین پان ایرانیست ها در شورای رهبری سابق بودند اعلام نمودند که به دلیل پایان یافتن زمان تصدی شورا که بر طبق اساس نامه سه سال می باشد شورا از نظر مشروعیت مشکل دارد وبه همین دلیل در شورا حضور نخواهند یافت بدیهی است تصمیاتی که در این مدت زمان گرفته می شود وجهه قانونی نخواهند داشت. طبق اساس نامه در این هنگام از شورا سلب مسئولیت شده و ۱۰ مسئول تشکیلات حزب در شهرستان ها که از سه استان باشند باید مقدمات برگزاری کنگره را مهیا سازند.

سرور دکتر ابراهیم میرانی

در همین زمان شوربختانه یکی دیگر از ستون های حزب ویاران قدیمی نهضت پان ایرانیسم سرور دکتر ابراهیم میرانی مسئول تشکیلات خوزستان از ابتدای سال ۱۳۸۸در بستر بیماری افتاده و در دی ماه همان سال بر اثر سرطان دراهواز گذشت.سرور میرانی نیز همچون سرور کرمانی و شهریاری با ادامه کار شورا به دلایلی که ذکر گردید مخالف بود. خوزستان یکی از قوی ترین وقدیمی ترین پایگاه های حزب پس از مرکز بود که اعضای سازمان جوانان پان ایرانیست آنجا توانستند مراسم باشکوهی برای خاکسپاری دکتر میرانی را در بهشت آباد اهواز برگزار کنند و نخستین بار پس از انقلاب پرچم شیروخورشید در یک مکان عمومی برافراشته شد.(کلیک کنید)

سرور حجت کلاشی

تا اینجا می بینید از ۷ تن شورای رهبری آن زمان حزب یک تن درگذشته و دو تن دیگر سروران شهریاری و کرمانی با اقدامات ۴ تن دیگر مخالف بوده و به دلیل اقدامات غیرقانونی در شورا حضور پیدا نمی کنند چرا که در واقع در این زمان شورایی وجود ندارد؛ در همین گیرو دار مسئول پرتلاش سازمان جوانان قانونی حزب سرورحجت کلاشی به خدمت سربازی فراخوانده می شود و با طرح یک دسیسه (که در صورت نیاز در آینده نیز به آن خواهیم پرداخت) به شهرستان دورافتاد “خاش” در استان سیستان و بلوچستان تبعید می گردد. این در حالیست که ایشان دارای فوق لیسانس علوم سیاسی است، تک پسر است،همچنین از بیماری قلبی رنج می برد و به لحاظ سلامت می بایست حتما در تهران خدمت می کرد. این گام هم توسط اداره اطلاعات با زیرکی برداشته شد.

گام بعدی وارد کردن یک بازیگر در این صحنه آشفته بود تا حرکت “شبیه سازی” وارد فاز جدید شود و در اینجا جوانی به نام ب.ج فردی فرصت طلب با تمایلات فاشیستی شدید که در اردی بهشت ۱۳۸۷ پس از برنامه گردهمایی روبروی سفارت امارات با حزب آشنا شده بود و در دفتر حزب حضور می یافت به عنوان بهترین گزینه در نظر گرفته شد. در نبود شورای رهبری و تبعید مسئول قانونی سازمان جوانان به خاش و فشار و تهدید بر دیگر پان ایرانیست های فعال و باسابقه سازمان جوانان با هدایت دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی و سوء استفاده از چند تن باقی مانده از شورای منحل شده رهبری و ضعف شدید در راس هرم مدیریت، این فرد به سمت قدرت گرفتن در سازمان جوانان حزب خیز برداشت. این فرد و سه چهار تن معدودی که همچون ایشان دیدگاه شدید نژادپرستانه و فاشیستی داشتند حزب پان ایرانیست را با توجه به پتانسیل های لازم بهترین مکان برای نیات خود یافتند.دستگاه اطلاعاتی هم مهره خود را یافته بود پس با بدبین کردن ۴ تن باقی مانده اعضای پیشین شورای منتخب کنگره نهم (۱۳۸۱) جو بی اعتمادی را گسترش دادند.

سرور مهندس هومن اسکندری

مدیریت نشست های حزب در روز ۴ شنبه از سرور هومن اسکندری گرفته تا به سمت حذف یکی دیگر از جوانان حزب که مورد اعتماد بسیار زیاد سرور محسن پزشکپور “پندار” بنیان گزار حزب بود، حرکت کنند. این وضعیت برای سرور آرش کیخسروی از دیگر جوانان مورد اعتماد سرور پندار نیز رخ داد. همه جوانان قدیمی و با سابقه (جز یک تن) در تهران و کرج و خوزستان و شهرهای دیگر به دلیل نارضایتی از وضع موجود و توهین هایی که به آنان می شد و انفعال حزب ارتباط کمتری با محلی که سابق دفتر مرکزی حزب بود و عملا خانه شخصی و محفل دوستان جدید شده،برقرار می کردند.

اقدام بعدی مسدود کردن وبلاگ رسمی سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در بلاگفا(تارنمای مسدود شدهتارنمای جدید) پل ارتباطی را با دیگر اعضای سازمان جوانان را قطع کند. وبلاگ جدید در بلاگ اسپات نیز در فاصله ۴ روز از راه اندازی فیلتر می شود. همزمان با آن یک سایت با نام “سایت رسمی سازمان جوانان حزب پان ایرانیست- زیر نظر شورای رهبری” شروع به کار کرد. البته این بهترین زمان بود چرا که شورای رهبری وجود نداشت و سِرور بلاگفا وبلاگ رسمی سازمان جوانان را که از مدت ها پیش فیلتر کرده بود مسدود نمود. با مراجعه به بخش اطلاعات ثبت شده سایت متوجه شدیم که این سایت به نام همان فرد جدید ثبت شده که کلیه اطلاعات و زمان ثبت و اعتبار آن که یکساله و از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ است را می توانید در عکس زیر ببینید.

برای دیدن جزئیات ثبت کننده کلیک کنید

هنگامی که دستگاه اطلاعاتی در پی بدست آوردن هویت وبلاگ نوسان و منتقدان می باشد این فرد با فراغ بال سایتی به نام خود با نشانی دقیق منزل و ایمیل ثبت میکند و شروع به حرکت خزنده خود می کند.جالب تر اینجاست در حالیکه همه وبلاگ های پان ایرانیستی و هوادران و سایت های اینترنتی از مدت ها پیش و اغلب مدتی پس از راه اندازی فیلتر شده اند و ۹۰ در صد آنها از روی سرور بلاگفا مسدود یا حذف شده اند سایت مذکور کماکان بدون فیلترینگ به کار خود در بدنام کردن پان ایرانیست ها ادامه میدهد. (فهرست تارنماهای فیلتر ومسدود ببینید) .این تعداد هم جدیدا به مسدود شده ها پیوستند.

www.bjiiran.blogfa.com پان ایرانیست کردستان

www.bozorgmehr-persain.blogfa.com آراسپ

www.paniranist.blogfa.com جوانان پان ایرانیست

http://misaghzomorod2000.blogfa.com/ پان ایرانیست اکراین

http://panskeper.blogfa.com/ پان ایرانیست کرمان

http://ahangekhon.blogfa.com/ وبلاگ ابوالفضل عابدینی

این سایت و سازمان جوانان خود خوانده حزب پان ایرانیست (زیر نظر وزارت اطلاعات) حتا یک اشاره کوچک به کوشش های سازمان جوانان حزب پان ایرانیست با مسئولیت سرور حجت کلاشی از زمان گذشته نمیکند و بلعکس تلاش دارد آن کوشش ها با اقداماتی مشابه و بی فرجام از یادها فراموش شود.برای نمونه مقایسه کنید همایش شکوهمند ۱۰ اردی بهشت ۱۳۸۷ را با حضور ۳ نفره سازمان جوانان وزارت اطلاعات روبروی سفارت امارات و یا برافراشته شدن پرچم شیروخورشید در اهواز با ادعای برافراشتن پرچم بر مزار زنده یاد دکتر عاملی تهرانی (که البته برای این مدعا حتی یک عکس سه نفره با چهره های مات شده نیز ارائه ندادند.می بینید که دقیقا با این برنامه ها تلاش دارند نوعی شبیه سازی انجام دهند که البته بیشتر به طنز تلخی از این قبیل کارها می ماند تا کوششی سیاسی و تاثیر گزار… در واقع این سازمان جدید خود را ادامه دهنده راه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست نمیداند که بخواهد اشاره ای هم به گذشته درخشان آن نماید و برای حذف چهره های کوشای حزبی وارد میدان شده است که البته پیروز هم نخواهد شد. از دیگر اقدامات این سازمان گرفتن بنر سرور پندار در نمایشگاه کتاب تهران که منجر به بازداشت آنها گردید و یا چسباندن چند تراکت به حمایت از دکتر اولیایی در کانون وکلا که البته خبر و چند عکس از این کارهای نمایشی را با آب وتاب فراوان و ادبیات آنچنانی در سایت خودشان قرار داده اند.

دقت میکنید که پروژه دقیق و منظم پیش می رود هر چند که کاملا موفق نیست.سرور حجت کلاشی مسئول سازمان جوانان حزب که از دانشجویان ممتاز علوم سیاسی بوده و مهندس هومن اسکندری و سرور آرش کیخسروی به عنوان یک حقوق دان از چهره های شناخته شده نزد سیاسیون درون ایران هستند که در کنار پیشکسوتان حزبی از جمله سرور کرمانی به مبارزات میهن پرستانه خود ادامه می دهند؛از انجایی که این جوان فاقد این ویژگی هاست برای مطرح کردن آن پروژه دستگیری یک روزه و آزادی بدون دادگاه و وثیقه انجام می شود که با هوشیاری اندامان جوان حزب توفیقی در خبر سازی رسانه ای نمی یابد.

پس از این مرحله گام مهم بعدی بدنام کردن سازمان جوانان حزب پان ایرانیست برداشته می شود. ابزار کار هم نوشتن مقالات نژادپرستانه و فاشیستی است. کاری که از یک فاشیست واقعی براحتی ساخته است. پس مقاله تاریخی «می رسد نوای حماسه بگوش» که مانیفست این گروه است نوشته می شود در آن برای نخستین بار در طول بیش از ۶۰ سال کوشش پان ایرانیست ها از سوی این فرد که با عنوان مسئول سازمان جوانان پان ایرانیست هم کار میکندو درواقع برای لجن مال کردن ما به میدان آمده!! اعلام می شود که ما از نفرت داریم! از لیبرالیسم متنفریم و برای رای گیری و انتخابات ذره ای ارزش قائل نیستیم! کسی حق انتقاد از ما را ندارد و ما آنرا بشدت محکوم میکنیم! سخن گفتن از مسائل نزد دیگران عملی نابخشودنی است و… پس از آن چند بیانیه صادر می گردد تا خودی نشان داده شود و اتفاقا یکی از بیانیه ها درباره حکم زندان سرور عابدینی است که مانند ما و دیگر فعالین هیچ گونه اعتنایی به این فرد و سازمان تازه تشکیل یافته اش نمی کرد و به شدت با آن مخالفت می ورزید.

یاران و خوانندگان ارجمند دقت داشته باشید دو ابزاری که برای بدنام کردن ما بکار رفته است یکی تکیه بر نژاد پرستی و دیگری ضدیت با دین(نه سکولاریسم) به طوری که با وانمود کردن به اینکه پان ایرانیست ها ضد دین هستند و نژاد پرست،جامعه ایران براحتی بدون هیچ گونه هزینه از سوی حاکمیت ما را پس می زند و در این هنگام که جو عمومی میهن دارای گرایشات زیادی به سوی مفاهیم ناسیونالیستی است خطر پرو بال گرفتن پان ایرانیست ها خنثا می گردد.

جناب “ب.ج” این بار در مقاله ای گهربار! با عنوان « مطالبات ملت ایران آری،مطامع میر حسین موسوی نه » حمله ای تند به جنبش سبز و رهبران معترضان به نتیجه انتخابات و از همه مهمتر ملت ایران می کند و مدعی است که : در سال ۸۸ ناگهان موسوی به اشاره استاد اعظم خود(گرند لژ فراماسون لندن) به عرصه رقابت انتخابات آمده و اصلاح طلبان با ایجاد شائبه تقلب در انتخابات مردم را تحریک کرده اند و این چنین به شعور و حرکت میلیون ها ایرانی دهن کجی می کند که گویا با دروغ موسوی به خیابان آمده اند.ادبیات بکار رفته دقیقا ادبیات روزنامه کیهان و سایت خبری رجانیوز می باشد که عینا این اتهام را به مهندس موسوی نسبت داده بود!!!

در نوشتاری دیگر با تعریف و تمجید ویژه ای از احمدی نژاد ایشان را در حد یک پان ایرانیست می دانداینجا و اینجا را ببینید. هرانسان آگاه و منصفی با خواندن این نوشته ها در می یابد که پشت پرده چه کسانی به خط دهی به این شخص و اطرافیانش می پردازند تا با این ادبیات حزب پان ایرانیست و جوانان آنرا تخریب کند. این کوشش ها تا کنون با هشیاری جوانان پان ایرانیست واقعی خنثا شده و این پروسه که حذف نیروهای فعال و با ایمان پان ایرانیست و خانه نشین کردن آنها و سرخورده نمودنشان و نیز ساختن یک حزب پان ایرانیست وابسته به حاکمیت را هدف گرفته است همچنان ادامه دارد.

*در آخرین نوشته های جدید با عنوان سیل نامه های اندامان حزبی برای برخورد با خاطیان و اخراج آنان ادعا شده که اکثریت بدنه حزب!!!!! طی انبوه نامه ها ودرخواست ها!!!!خواستار اخراج افراد به زعم ایشان خاطی شده اند!!!! جالب است که اکثریت بدنه حزب نامه های خود را برای فردی که زمان آشنایی اش با حزب نصف عمر تارنمای ما هم نیست می فرستند و از ایشان در خواست اخراج فعالترین و قدیمی ترین اعضای حزب را دارند و ایشان این درخواست ها ونامه ها را به گفته خودشان به دبیرکل حزب خانم زهرا غلامی پور داده اند تا در این باره تصمیم گیری شود.

آخرین حرکت مذبوحانه ای که تا هنگام آماده شدن این نوشتار انجام شد و موجب شگفتی وخشم همه پان ایرانیست ها گردید بیانیه ای است که با عنوان شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست منتشر شده و در آن سرور مهندس رضا کرمانی پیشکسوت پان ایرانیست و باسابقه ترین فعالان حزب اخراج گردید!! (کلیک کنید )سرور کرمانی از قدیمی ترین پان ایرانیست هایی که از آخرین سال مکتب پان ایرانیسم در سال ۱۳۲۹ همواره در همه سالها از کوشندگان راستین حزب پان ایرانیست بوده و در سالهای ۷۶ تا ۸۱ دبیرکلی حزب را بر عهده داشته است!این حرکات بیشک ادامه خواهد داشت….(زندگینامه سرور کرمانی)

سرور ابوالفضل عابدینی

و اینک زمان زمان خوبی است چرا که سرور ابوالفضل عابدینی یکی از فعالترین جوانان سازمان که با این گروه مخالف بود با حکم یازده سال زندان در زندان کارون اهواز است(کلیک کنید

سرور شاهین زینعلی

چند روز پیش یکی دیگر از جوانان سرور شاهین زینعلی به دو سال و نود و یک روز زندان محکوم شد(کلیک کنید)؛ سرور مهندس کرمانی با قرار وثیقه آزاد و در انتظار حکم دادگاه انقلاب است و از تشکیل جلسات در کرج توسط ایشان به شدت جلوگیری شده و همچنین تهدید به پلمپ نمودن منزل ایشان کرده اند.(کلیک کنید)سرور حسن شهریاری به یکسال و اندی زندان محکوم شده و هم اکنون در مرخصی به سر می برد(کلیک کنید

سرور فرهاد باغبانی

سرور فرهاد باغبانی با وثیقه پنجاه میلیون تومانی موقتا آزاد و در انتظار حکم دادگاه انقلاب اهواز است(کلیک کنید)؛ سرورهومن اسکندری که در خرداد سال گذشته دستگیر شد با قرار وثیقه موقتا آزاد ودر انتظار حکم خود است؛دیگر مخالفین در تهران و کرج و دیگر شهرها مرتبا به اداره اطلاعات احضار و بازجویی می شوند و….با این ترتیب دیگر فعالین جوان هم به نوبت دستگیر و زندانی می شوند و سازمان جعلی جوانان حزب پان ایرانیست زیر نظر دستگاه اطلاعات و امنیت با اطمینان خاطر برنامه های تخریبی خود را پیش می برد. اما کوشش های ایران خواهانه به طور قطع منحصر به ما نیست که با حذف ما پایان یابد،بلکه دنبال کنندگان این آرمان میلیون ها میلیون فرزندان این خاک پاک هستند و ما نگران این مسائل نیستیم.شرایط جامعه ایران نوید دهنده ایام خوب و خوشی است؛ افرادی که با اندیشه های میهن خواهانه ی پاک و مقدس و حافظ منافع ملی در تضادند نمیتوانند راه به جایی ببرند.

پاینده ایران

بامداد دوم تیرماه ۱۳۸۹

برگرفته از پان ایرانیست خوزستان

شرایط وخیم ابوالفضل عابدینی در زندان کارون اهواز


خبرگزاری هرانا - ابوالفضل عابدینی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر، که توسط دادگاه انقلاب استان خوزستان به تحمل یازده سال حبس قطعی محکوم شد، در زندان کارون اهواز در شرایط نامطلوبی نگهداری شده و به شدت تحت فشار است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار خوزستانی در بند 6 زندان کارون اهواز از شرایط روحی مساعدی برخوردار نیست و به علت همجواری با چند تن از زندانیان خطرناک منجمله معتادین و سارقین مسلح جانش در خطر است.

فشارها بر آقای عابدینی تا جایی است که دسترسی وی به هرگونه کتاب و روزنامه ممنوع است و خانواده ی وی از زمان انتقال ابوالفضل به زندان کارون اهواز موفق به ملاقات حضوری با وی نشدند.

آقای محمد اولیایی فرد، وکیل مدافع ابوالفضل عابدینی اکنون خود در بند 350 زندان اوین محبوس است و خانواده ی این زندانی سیاسی مجبور به تغییر وکیل شده اند و ماموران اطلاعاتی به محض اطلاع از این موضوع به احضار و تهدید وکلای جدید و فشار بر ایشان جهت عدم پذیرش وکالت آقای عابدینی روی آورده اند.

خانواده ی عابدینی به دلیل شرایط فوق العاده حاد این روزنامه نگار جوان، درخواستی مبنی بر انتقال وی به زندان اوین تهران داشته اند که مسئولان تاکنون به این تقاضا رسیدگی نکرده اند.

ابوالفضل عابدینی نصر آخرین بار نیمه شب 11 اسفند ماه 1388، در پی سناریو سازی دستگاه امنیتی بر علیه فعالین حقوق بشر، در منزل مسکونی خود در رامهرمز با محاصره منزل و ضرب و شتم شدید دستگیر و به انفرادی بند2 الف زندان اوین منتقل شد.

گفتنی است این مسئول سابق روابط عمومی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، به شدت از ناراحتی قلبی رنج می برد و پیش از بازداشت تحت درمان پزشک قرار داشت؛ پزشکان نسبت به قرار گرفتن طولانی مدت در در محیط بسته، استرس و عدم دسترسی به داروهایش هشدار داده اند.
خبرگزاری هرانا - ابوالفضل عابدینی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر، که توسط دادگاه انقلاب استان خوزستان به تحمل یازده سال حبس قطعی محکوم شد، در زندان کارون اهواز در شرایط نامطلوبی نگهداری شده و به شدت تحت فشار است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار خوزستانی در بند 6 زندان کارون اهواز از شرایط روحی مساعدی برخوردار نیست و به علت همجواری با چند تن از زندانیان خطرناک منجمله معتادین و سارقین مسلح جانش در خطر است.

فشارها بر آقای عابدینی تا جایی است که دسترسی وی به هرگونه کتاب و روزنامه ممنوع است و خانواده ی وی از زمان انتقال ابوالفضل به زندان کارون اهواز موفق به ملاقات حضوری با وی نشدند.

آقای محمد اولیایی فرد، وکیل مدافع ابوالفضل عابدینی اکنون خود در بند 350 زندان اوین محبوس است و خانواده ی این زندانی سیاسی مجبور به تغییر وکیل شده اند و ماموران اطلاعاتی به محض اطلاع از این موضوع به احضار و تهدید وکلای جدید و فشار بر ایشان جهت عدم پذیرش وکالت آقای عابدینی روی آورده اند.

خانواده ی عابدینی به دلیل شرایط فوق العاده حاد این روزنامه نگار جوان، درخواستی مبنی بر انتقال وی به زندان اوین تهران داشته اند که مسئولان تاکنون به این تقاضا رسیدگی نکرده اند.

ابوالفضل عابدینی نصر آخرین بار نیمه شب 11 اسفند ماه 1388، در پی سناریو سازی دستگاه امنیتی بر علیه فعالین حقوق بشر، در منزل مسکونی خود در رامهرمز با محاصره منزل و ضرب و شتم شدید دستگیر و به انفرادی بند2 الف زندان اوین منتقل شد.

گفتنی است این مسئول سابق روابط عمومی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، به شدت از ناراحتی قلبی رنج می برد و پیش از بازداشت تحت درمان پزشک قرار داشت؛ پزشکان نسبت به قرار گرفتن طولانی مدت در در محیط بسته، استرس و عدم دسترسی به داروهایش هشدار داده اند.

سرور رضا کرمانی ، مبارز خستگی ناپذیر ایرانپرستی را بیشتر بشناسیم


سرور مهندس سید رضا کرمانی در تاریخ دوم اردیبهشت‌ماه ۱۳۱۳ خورشیدی از پدر و مادر یزدی در شهر قم به‌دنیا آمد.

ابتدا دو سال در مکتب‌خانه و سپس سه سال اول ابتدایی را در دبستان فرهنگ قم درس خواند. در سال ۱۳۲۴ به تهران آمده و تا ششم ابتدایی را در دبستان پسرانه‌ی نوبنیاد فیروز کوهی پسران (خیابان شیخ هادی تهران) به تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۲۸ وارد دبیرستان ادیب تهران واقع در خیابان فردوسی کوچه‌ی نکیسا شد.

در سال ۱۳۲۹ که هنوز سال اول دبیرستان بود به اتفاق شش تن از هم‌کلاسی‌های خود حزبی به نام استقلال ایران بنیاد نهاد (در آن زمان حزب دیگری به‌نام استقلال از سوی عبدالقدیر آزاد به‌وجود آمده بود که این نوجوانان از آن بی‌خبر بودند).

در شهرستان قم هم دو تن از جوانان همسایه خود را به عضویت این حزب درآورد این حزب برای آن‌که اطلاعات بیش‌تری در مورد احزاب موجود به‌دست آورده و مرامنامه‌ای مفید و جامع تنظیم کند هر کدام از افراد خود را مأمور تحقیق و آگاهی از نقطه‌نظرهای احزاب موجود آن روز کرد.

حزب توده (جوانان دموکرات، هواداران صلح و…)، مجمع مسلمانان مجاهد، مکتب پان‌ایرانیسم، فداییان اسلام و بعدها حزب زحمتکشان ملت ایران از احزابی بودند که مورد بررسی قرار گرفتند.

مکتب پان‌ایرانیسم محل مأموریت رضا کرمانی انتخاب شد. پس از چند بار شرکت در جلسات مکتب، جریان وحدت مکتب پان‌ایرانیسم با حزب نبرد ایران و تشکیل حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم پیش آمد که تماس با این حزب ادامه یافت. سرور کرمانی در جلسات این حزب در پاساژ آشتیانی (میدان بهارستان) و جلسات آشنایی که دکتر عاملی‌تهرانی آن‌را اداره می‌کردند (آبان‌ماه ۱۳۳۰) شرکت و در اولین تظاهرات این حزب روز ۲۱ آذرماه ۱۳۳۰ حضور یافتند.

در اواخر آذرماه ۱۳۳۰ یاران مکتب پان‌ایرانیسم از افراد حزب نبرد ایران جدا شده و حزب پان‌ایرانیست را بنیان نهادند و روزنامه‌ی ندای پان‌ایرانیسم ارگان حزب پان‌ایرانیست را از روز چهارم دی‌ماه به مدیریت حسن کامبخش منتشر کردند.

مهندس کرمانی در جلسه‌ای به افراد حزب استقلال ایران بیان کرد که آنچه ما می‌خواهیم بعدها بگوییم هم‌اکنون پان‌ایرانیست‌ها می‌گویند، بدین ترتیب سه نفر از افراد حزب به عضویت حزب پان‌ایرانیست درآمدند؛ یک نفر جذب فداییان اسلام شد و دیگران نیز یا به هیچ حزبی نپیوستند و یا یار گروهای ملی شدند. مهندس رضا کرمانی در اوایل سال ۱۳۳۱ به عضویت رسمی حزب پان‌ایرانیست در آمده و در تظاهرات روز سی‌ام تیرماه ۱۳۳۱ شرکت داشتند.

بعد از بیست و هشتم مردادماه ۱۳۳۲ در جلسه‌ی نیروی دانش‌آموزی و سپس نیروی دانشجویی بایندر به نیروداری سرور عباس روحبخش حاضر و برای سال ها شرکت منظم داشتند.مهندس کرمانی در سال ۱۳۳۴ به دانشگاه (دانشکده فنی تهران) راه یافتند.در انتشار نشریه‌های پلی‌کپی پندار و نسل جوان (چهار دوره) تا سال ۱۳۴۴ همکاری داشتند. ایشان از افراد شرکت کننده در کنگره‌های آموزشی سال ۱۳۳۵ و کنگره‌ی دوم حزب در سال ۱۳۳۹ بودند.

سرور مهندس کرمانی در سال‌های ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰ دو بار همراه افراد جبهه‌ی ملی ایران در زندان‌های موقت شهربانی (بند عمومی) و زندان قزل قلعه‌ی تهران (انفرادی) و هر کدام به مدت حدود سه ماه زندانی بودند. در هر دوبار زندان، با شادروان داریوش فروهر و یک‌بار با همه‌ی رهبران و بازداشت شدگان جبهه‌ی ملی هم‌بند بودند.

سرور کرمانی در کنگره‌های سوم و چهارم و نیز تدوین برنامه‌های حکومتی حزب پان‌ایرانیست که به کنگره‌ی سوم تحویل شد شرکت فعال داشت و در کنگره ی دوم به عضویت علی‌البدل کمیته‌ی عالی رهبری حزب انتخاب شدند.

از سال ۱۳۴۱ که با دریافت مدرک فوق لیسانس از دانشکده‌ی فنی تهران در رشته‌ی استخراج نفت فارغ التحصیل شدند و به استخدام شرکت اکتشاف و تولید نفت ایران در مناطق نفت‌خیز جنوب درآمدند و در شهر گچساران به کار مشغول شدند.

ایشان از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۴ که روزنامه‌ی خاک و خون منتشر شد به‌صورت بسیار فعال تشکیلات حزب پان‌ایرانیست را به گونه‌ای پنهانی در شهر گچساران (دوگنبدان) پی‌ریزی کرده و به تدریج در سراسر کهکیلویه و بویراحمد سازمانی پر قدرت را به‌وجود آوردند.در سال ۱۳۴۶ به‌عنوان کاندیدای حزب پان‌ایرانیست در کهکیلویه و بویراحمد معرفی و با هم یاری و همکاری پان‌ایرانیست‌ها و اهالی منطقه‌ اکثریت قاطع آراء مردم گچساران را به خود اختصاص داده و پان‌ایرانیسم و حزب پان‌ایرانیست را به قلب‌ها و خانه‌های مردم و عشایر منطقه جای دادند.در سال ۱۳۴۷ که پان‌ایرانیست‌ها در انتخابات انجمن شهر خرمشهر پیروز شدند سرور مهندس کرمانی از سوی اعضاء انجمن شهر به سمت شهردار انتخاب و تا فروردین‌ماه ۱۳۴۹ و حادثه غم‌انگیز جدایی بحرین و درگیری حزب پان‌ایرانیست با حکومت آن‌زمان در این سمت ماندند که در این مدت کوتاه به‌عنوان شهردار نمونه‌ی استان خوزستان برگزیده و نیز به‌سبب کوشش و تلاش در زمان جاری شدن سیل در شهرهای خوزستان و خرمشهر و جلوگیری از صدمه به شهر مدال آبادانی و پیشرفت دریافت نموده بودند به شرکت نفت در اهواز باز گشتند.

از همان فروردین ۱۳۴۹ که سرور مهدی صفارپور مسئول حزب در استان خوزستان به شهر قزوین تبعید شدند، سرور کرمانی به‌عنوان مسئول شهر اهواز و سرپرست شهرهای استان خوزستان تا سال ۱۳۵۸ به کوشش ادامه دادند و به این ‌سبب مسافرت‌های بسیار حزبی به شهرهای مسجد سلیمان، شوشتر، دزفول، اندیمشک، رامهرمز، آبادان، خرمشهر، ایذه و گچساران و یاسوج و شیراز به عمل آوردند که ثمرات آن تا کنون باقی مانده است.

در زمان ایجاد حزب رستاخیز از سوی مسئولان خوزستانی و شهر اهواز به‌عنوان مسئول موقت انتخاب شد. و به تلاش در شهرهای آغاجاری و بهبان و شوشتر و خرمشهر و دیگر شهرهای خوزستان پرداختند.از طرف آقای هویدا نخست وزیر به سبب گزارش‌های متعدد ساواک مبنی بر نفوذ و تسلط پان‌ایرانیست‌ها در حزب رستاخیز، آقای دکتر منصور میرخانی- نماینده‌ی یشان- از تهران به جلسه‌ی مسئولان خوزستان آمدند و بر کناری مهندس کرمانی را از مسئولیت اعلام کردند.

مهندس کرمانی در جلسه مسئولان به آقای هویدا توسط نماینده‌ی ایشان پیام دادند که وقتی در تمام ایران با انتخاباتی که خودتان انجام داده‌اید فقط سه شهر به‌دست پان‌ایرانیست‌ها افتاده است (اهواز- خرمشهر- شوشتر) و شما آن‌را بر نمی‌تابید، صراحتاً اعلام می‌نمایم که این حزب، حزب نخواهد شد.در آخرین دوره انتخابات انجمن‌های شهر به‌عنوان تنها پان‌ایرانیست به عضویت انجمن شهر اهواز در آمدند که همیشه به‌عنوان یک مصلح و نقاد و کوشنده معرفی می‌شدند.در خرداد ۱۳۵۷ به‌عنوان اعتراض به دخالت‌های مأموران حکومتی در نتایج انتخابات و عدم پذیرش مردم، به اتفاق سه نفر دیگر در انجمن شهر اهواز استعفا و سبب انحلال انجمن شدند.

در سال ۱۳۵۸ باز نشسته و در سال ۱۳۵۹ به کرج نقل مکان کردند . از آن پس در کنار سروران مهدی صفارپور، ابراهیم میرانی و دیگر سروران مانند سروران جعفری، مهندس امینی، دکتر افسرپور و… به حفظ و نگهداری تشکیلات حزبی و ارتباط با دوستان پان‌ایرانیست در تهران و شهرستان‌ها همت گماشتند. این کوشش‌ها تا سال ۱۳۷۰ خورشیدی ادامه داشت.هنگام بازگشت سرور محسن پزشکپور از پاریس همراه چند تن از اعضاء خانواده‌ در فرودگاه مهرآباد حاضر و با تلاشی بسیار و سفر به استان‌های گیلان- خوزستان- اصفهان- قزوین- لرستان به همراه سرور پزشکپور در بازسازی حزب گام‌های ارزنده ای برداشت.

وی توانست با جمع‌آوری امضای عده‌ی زیادی از پان‌ایرانیست‌ها برای برگزاری کنگره‌ی هفتم حزب پس از ۲۶ سال بسیاری از مشکلات رفع نماید.

در کنگره‌ی هفتم حزب پان‌ایرانیست با حضور ۸۵ نفر با بالاترین رای به‌عضویت شورای عالی رهبری انتخاب و سپس به‌انفاق آرا به سمت دبیر مسئول حزب برگزیده شدند. بسیاری از واحدهای حزبی را در تهران و شهرستان‌ها دوباره ایجاد و با انتشار نشریه ماهنامه‌ی ضد استعمار (که بعدها به حاکمیت ملت تغییر نام داد) انسجام را در حزب برقرار نمود. در سال ۱۳۷۸ به‌سبب تلاش گسترده‌ی پان‌ایرانیست‌ها در هیجدهم تیرماه (حادثه‌ی کوی دانشگاه) به‌همراه دو تن دیگر از اندامان شورای عالی رهبری توسط مقامات امنیتی بازداشت و پس از چند ماه زندانی بودن در انفرادی توحید و بعد زندان اوین با وثیقه آزاد و بعد در دو دادگاه اولیه و تجدیدنظر به پنج سال حبس تعلیقی محکوم شدند.

همچنین در دوران دبیر مسئولی خود کنگره‌ی هشتم و نهم حزب را با حضور ۲۴۰ نفر از اندامان واجد شرایط حزب برگزار نمودند. سرور کرمانی با انتشار ۱۴ جزوه افزون بر جزوه‌هایی مانند تاریخچه‌ی کوتاه پان‌ایرانیسم و حزب پان‌ایرانیست- با پان‌ایرانیسم و حزب پان‌ایرانیست آشنا شویم- آهنگ‌های خون از زنده‌یاد دکتر عاملی‌تهرانی (آژیر) و…، تقریباً تمام نوشته‌ها و انتشارات گذشته از مکتب پان‌ایرانیسم تا زمان کنونی را که اکثراً نایاب و تعدای کمیاب بودند تجدید چاپ و در اختیار سروران و دوست‌داران پان‌ایرانیسم قرار دادند.

به‌سبب تجلیل از دکتر عاملی تهرانی و گردآوری آنچه درباره‌ی ایشان پس از شهادت‌شان انتشار یافته بود در سال ۱۳۸۳ مجددا توسط مقامات امنیتی شهرستان کرج، بازداشت و پس از نزدیک به یک ماه زندانی بودن در انفرادی زندان رجایی‌شهر کرج با وثیقه آزاد و سپس در دادگاه انقلاب کرج به سه و نیم سال حبس تعلیقی محکوم شدند.

برگرفته از جاودانه خاک

۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

بازگشت مسوول سازمان جوانان حزب پان ايرانيست حجت كلاشی از تبعيد



تبعید همواره یکی از اهرم‌های فشار بر فعالان سیاسی بوده و هست . اهرمی که شاید اذهان بسیاری را به سال‌های دور برگرداند و کمتر کسی تصور جدی از تبعید در قرن بیست و یکم در ذهن داشته باشد. اگر چه محکومیت به تبعید نیز بسیار اندک گشته اما یکی از این محکومیت‌ها حکمی است که به‌عنوان خدمت اما در قالب تبعید برای مسوول سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست صادر شد .
سرور حجت کلاشی مسوول سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست که یک‌سال پیش در 15 اردیبهشت 1388 در حین خدمت سربازی خویش در حالی که در تقسیم خود به یکی از پادگان‌های تهران منتقل شده بود به یک‌باره طی حکمی به شهر خاش در استان سیستان و بلوچستان تبعید شد.
علت این تبعید کاملاً سیاسی را می‌توان در سه عامل مشهود و عوامل غیر مشهود دیگری مورد بررسی قرار داد:
اولین عامل تجمعی بود که سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در تاریخ 10 اردیبهشت 1387 در پاسخ به یاوه‌سرایی‌های اعراب پیرامون خلیج همیشه فارس و جزایر سه‌گانه ایرانی آن در مقابل سفارت امارات برگزار کرد. تجمعی که با فراخوان سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست در فضای بسته و رخوت‌انگیز آن دوران با استقبال هزاران نفری هم‌وطنان مواجه گشت و شوری عجیب پیرامون حساسیت نسبت به تعرض به نام خلیج فارس و تمامیت ارضی ایران برانگیخت. حرکتی که در فردای آن روز یعنی 11 اردیبهشت اغلب روزنامه‌های منتشر شده در داخل کشور حاوی شعارها و پلاکاردهایی با مضمون پان‌ایرانیستی بودند . امری که شاید از زمان انقلاب 57 تا کنون رخ نداده بود. شاید از همان زمان بود که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی زمینه این برخورد قهرآمیز را با فرزندان وطن‌پرست پان‌ایرانیست در اذهانشان رقم زدند.
دومین عاملی که این پیش فرض را تقویت کرد برافراشته شدن درفش حزب پان‌ایرانیست در دانشگاه تهران بود . امری که اعضای سازمان جوانان توانستند با اقتدار این نشان حزبی را در میان نیروهای چپ‌گرا و تجزیه‌طلبی موجود و فعال در دانشگاه به اهتزار درآورند و دانشگاه را در روز دانشجو پس از سالیان متمادی به سمت جریان‌های ملی سوق دهند. اگر به پلاکاردها و شعارهای بکار رفته در این روز به دقت بنگریم می‌بینیم که اغلب بار ملی داشته و نمایش نشان حزب پان‌ایرانیست نیز در آن میان خود بیانگر تاثیر شگرف این حرکت مهم سازمان جوانان بوده است.
و اما سومین عاملی که باید از آن به‌عنوان عوامل این تبعید نام برد انتشار نشریه پیام پندار به‌عنوان نشریه سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست بود. نشریه‌ای که هم به لحاظ ظاهری و هم به لحاظ محتوا نسبت به گذشته رشد قابل توجهی داشت و نشانگر این روند صعودی خود در آینده نیز بود .اما کدام آینده؟
این سه عامل مشهود و عواملی بی‌شمار غیر قابل مشهود همه دست بر دست هم داد تا مسوول سازمانی که در راستای تحقق اهداف پان‌ایرانیستی و تقویت حزب پر افتخار پان‌ایرانیست در حال فعالیت و کوشندگی بود به تبعید بفرستد. تبعید به شهری به‌نام خاش که نامش هم برای بسیاری وحشت‌آور است.
اکنون که یکسال و اندی از آن روز می گذرد و سرور حجت کلاشی مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست دوران تبعید را پشت سر گذاشته و به آغوش یاران حزبیش باز می‌گردد، این بازگشت را به وی شادباش گفته و آرزومندیم که همه اندامان و یاران حزب پان‌ایرانیست همواره در هر کجای این گیتی که هستند سرفراز و سربلند باشند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

هنوز نامم را نمي داني! من انسانم



آزادي ، آرامش ، رفاه از حقوق انساني است كه ملت ايران براي آن در مبارزه سخت بسر مي برند. ما ملت ايران خواهان حقوق انساني و شهروندي خود هستيم..